تحلیل سریال «در انتهای شب» از نگاه روانشناسی و زوج‌درمانی ( دکتر آتنا وکیلی) بخش دوم

رفاقت‌ها و دوستی‌های واقعی در سریال

از این ها گذشته قشنگ ترین بخش این سریال رفاقتهایی بود که شبیه قصه ها نبود ، صمیمیت حکیمه و ماهی با وجود اینکه رفت و آمد کمی با یکدیگر داشتند و بیشتر در محل کار با هم صحبت میکردند یا بهنام و رفیق نقاشش که حتی با وجود دعوا و زخمی که خورده بود بعنوان شاهد دادگاه حضانت بهنام را همراهی کرد.

نقد فرهنگ خاورمیانه‌ای و جایگزینی نسل جوان

یک موضوع مهم دیگر فرهنگ خاورمیانه ای که در ستایش سالمندان و ریش سفیدان میکوشد در در این سریال کمرنگ تر شده بود و جایش را به اهمیت و بها دادن به جوانتر ها (خواهر ماهی) ، ماهی و بچه ها داده بود .
این پیام برداشت می شد که همیشه قرار نیست (عمه جون ،بابا، خانواده ناراضی عروس و داماد در محضرخانه و… ) بزرگترها درست بگویند و حق داشته باشند و کوچکترها حرف شنوی را جایگزین گشودگی نسبت به تجربه های جدید کنند بلکه جوان ها فرصت آزمون و خطا و کسب تجربه به خود دادند و همین مسیر بلوغ و رشد یافتگی را برایشان فراهم کرد.

تکرار اشتباهات زنان و تفاوت ماهی با معشوق

در ادامه زنی که فال گوش پشت در همیشه حاضر است ، به خودش حق دوست داشتن و عاشق شدن و رابطه جنسی با معشوق می دهد، خود ساخته است به ظاهر ولی در چرخه تکرار اشتباهاتش گرفتار است و ازدواج و دوست داشتن را بر اساس عواطفش پیش میبرد گرچه به ظاهر زن ساده و بی شیله پیله ای هست اما تجارب ناخوشایند او در رابطه با مردها در حال تکرار است و درس لازم را از ناکامی های زندگیش نگرفته است. تحقیر شدن ،خواسته نشدن ،ناتوانی در اتخاذ تصمیمات مبتنی بر واقعیت و در نهایت طرد شدن! در رابطه با همسر سابق و بهنام برای او تکرار شد با این حال او برخلاف ماهی توانایی گفتگو و عنوان کردن مسائل و شنونده بودن دارد. در پوسته ی قربانی در کلام ظاهر نمیشود اما بدنش چیز دیگری میگوید شانه هایش منقبض، نگاهش شرم آگین و اشکش جاری… است و بنظر همین تفاوت نکته جذابی برای بهنام بود برخلاف ماهی که سگرمه هایش در هم است مواقع ناراحتی سیگار می کشد و بسختی اشک می ریزد و سخت عذرخواهی میکند.
با این حال موضوعی که رابطه را همچنان پس از طلاق سرپا نگاه داشت ادامه ی مسئولیت پذیری های جزئی اما مهم در رابطه آنها با یکدیگر بود » مراقبت هر دو از فرزند، گل خریدن و سر زدن ماهی به مادر بهنام و گل خریدن بهنام و رفتن به مزار حکیمه رفیقِ ماهی برای ابراز همدردی و رساندن ماهی به خانه در باران …
بهنام رانندگی یاد گرفته است کفایتمندی بیشتری پیدا کرده و ماهی هم به خودش اجازه گریه کردن و ابراز ناراحتی و مورد مراقبت قرار گرفتن داده است …

بازنمایی واقعیت و ضد ارزش شدن رنج در سینما

در این سریال برای اولین بارها در سینمای ایران واقعیت همانگونه که بود تا حدودی نشان داده شد…
این که رنج، گنج نیست و رنج کشیدن ارزش نیست!
این ارزشی که زن باید بسوزد و بسازد ،مادری بکند،، آینده نگری بکند، روی دلش پا بگذارد و برای میل جنسی و شادی و تفریح خویش اهمیتی قائل نشود؛ زنِ دائما نگران همسر و فرزند و اطرافیان»
زنِ قربانی»برای حداقل ۴۰ سال در سینمای ایران در این فیلم به ضد ارزشی تبدیل شد که اتفاقا مادری کردن برای همسر، جانفشانی برای رشد شوهر در جامعه، سرکوب میل جنسی و نارضایتی جنسی خانم ‌دلیل افول رابطه ای است که زن با ابرازِ عشق، خودش شروعش کرده ست و حالا میخواهد جدا شود.
قشنگ ترین بخش این سریال رفاقتها بود که شبیه قصه ها نبود ، آنها جایی که باید، برای رفیقشون حضور داشتن حتی اگر از هم شاکی بودن یا رفت امد کمی با هم داشتن، مثل جیک تو جیک بودن ماهی و حکیمه،
بهنام و رفیق نقاشش که حتی بازم پشتشو خالی نکرد چه بعنوان شاهد طلاق چه شاهد دادگاه حضانت.
یک موضوع مهم دیگر ستایش سالمند و ریش سفید در فرهنگ خاورمیانه ای که در این سریال کمرنگ تر شده بود و جایش را به تفکر و اهمیت بها دادن به جوانتر ها (خواهر ماهی) ، ماهی، فرزند بهنام و … داده بود ،
همیشه قرار نیست (عمه جون ،بابا، خانواده ناراضی عروس و داماد در محضرخانه و… ) بزرگترها درست بگویند و حق داشته باشند و کوچکترها گشودگی به تجربه را جایگزین حرف گوش کن بودن؛ کنند.

نوع رابطه با والدین و تکرار آن رابطه با همسر»بی کفایتی و بی سر و سامانی هویت بهنام: او کارمند است نقاش است هنرمند است استاد دانشگاه بوده است و اما مادری که حتی او را بخاطر نمی آورد» و ماهی که تلخ است سفت و سخت است رویا پرداز است مثل پدر که در گیشه سینما کار می کرده و رویای فیلمسازی داشته و ماهی که در رابطه با فرزندش هم همینگونه به او وعده میدهد سفر دبی خانه و اتاق فلان و …همان نقش مراقبت کردن (مادری کردن ) از پدر با پنهان کردن احساسات دردناک مثل فوت همکارش، در رابطه با همسرش نیز او را تبدیل به زنی ناکام عصبانی و ناراضی کرده است که به جای گفتگو طرد میکند مانند پدر که به جای گفتگو سیلی می زند.
با این حال بخشی که رابطه را همچنان پس از طلاق سرپا نگاه داشت ادامه ی مسئولیتهای ضمنیِ رابطه آنها در رابطه با یکدیگر بود » مراقبت از فرزند، سر زدن ماهی به مادر بهنام و گل خریدن بهنام و رفتن به مزار رفیق ماهی …
با این حال موضوعی که رابطه را همچنان پس از طلاق سرپا نگاه داشت ادامه ی مسئولیت پذیری های جزئی اما مهم در رابطه آنها با یکدیگر بود » مراقبت هر دو از فرزند، گل خریدن و سر زدن ماهی به مادر بهنام و گل خریدن بهنام و رفتن به مزار حکیمه رفیقِ ماهی برای ابراز همدردی و رساندن ماهی به خانه در باران …
بهنام رانندگی یاد گرفته است کفایتمندی بیشتری پیدا کرده و ماهی هم به خودش اجازه گریه کردن و ابراز ناراحتی و مورد مراقبت قرار گرفتن داده است …
گاهی تغییرات بزرگ روابط پیشین را از بین می برد…